نفس مامان و بابا

برام هیچ حسی شبیه تو نیست........

 

به نام خداوند دلهای پاک             که نامش بود در دلت تابناک

به نام کسی که تورا آفرید          سرآغاز عشقست ونور امید

آیه ۵۱ و ۵۲ سوره قلم:

وَإِن یکادُ الَّذِینَ کفَرُ‌وا لَیزْلِقُونَک بِأَبْصَارِ‌هِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکرَ‌ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿۵۱﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکرٌ‌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿۵۲﴾

خاطرات بارداری 3

اسفند 95 سلام امیرعلی مامان.عزیزم امروز که این مطلب رو مینویسم 23هفته و 3روزته . هوا ابری و بارون شدیدی داره میاد. این روزا دیگه  شیطونیها و لگد زدناتو خوب متوجه میشم .بیشتر شبها که مامان داره میخوابه شما تازه بیدار شدی و شیطونی میکنی .                                                                  ...
17 اسفند 1395

خاطرات بارداری 2

  شنبه 23بهمن 1395 سلام فندق مامان .شنبه 23بهمن ماه بود که رفتم سونوگرافی برای غربالگری سه ماهه دوم .وقتی رسیدم منشی گفت چرا گوشیت آنتن نداشت زنگ زدم بگم دکتر ساعت 3 میاد .منم چون با مترو رفته بودم داخل مترو آنتن نداشتم و ساعت 1 وقت داشتم 12:45رسیدم مطب .خلاصه باید دوسه ساعت الاف میشدم .وضو داشتم از خانم منشی سجاده گرفتم و نمازمو همونجا خوندم بعد دفترچه بیمه رو داد که ببرم کپی بگیرم ازش، منم رفتم کافینت کنار مطب.هوا خیلی خنک و بارونی بود .جوون میداد واسه پیاده روی بخصوص اینکه سمت محل قبلیمون که پارسال خونمون اونجا بود رفته بودم (سلسبیل)اونجام که جوون میده واسه د...
27 بهمن 1395

بزرگترین تصمیم

بچه دار شدن تصمیم خطیریست زیرا اجازه میدهید که قلبتان تا ابد در بیرون و در جایی  دوروبر بدنتان به سر برد..... "الیزابت استون "                                                       ...
15 دی 1395

خاطرات بارداری 1

سلام پسرم...سلام امیر علی من .. تصمیم گرفتم خاطرات دوران بارداری و خاطرات دوران کودکیت رو بنویسم و وقتی بزرگ شدی این وبلاگ رو تقدیمت کنم. امروز که این مطلب رو مینویسم 12 هفته و چهارروزته ... مامان فدات بشه       دوشنبه 29 آذر ساعت 6 صبح با بابایی بلند شدیم نماز خوندیم و صبحانه خوردیم و رفتیم به سمت آزمایشگاه نیلو(خیابون ولیعصر -نرسیده به پارک ساعی ) ....آخه وقت داشتم واسه غربالگری سه ماهه اول ..با بی آرتی رفتیم صبح هم همه دارن میرن سرکار خیلی شلوغ بود مامانی من همش نگران تو بودم که یه وقت فشار بهت نیارن تو راه همش مگفتم ای کاش با آژانس میرفتیم ولی خیابونها هم ترافیک بود می موندیم پشت ترافیک ......
1 دی 1395
1